سفارش تبلیغ
صبا ویژن
سکه دولت عشق

اولین بار است که می خواهم بروم یزد را ببینم. بعد از مدتها کلنجار رفتن و برنامه ریختن با ترس و لرز بلیط گرفتیم؛ اما به حکم این که کور، کور را می جوید و دیوانه دیوانه را، دوستان من هم عین خودم عجیب غریبند. در آستانه سفر می بینم که با این حجم کار های تازه رسیده و اضطراری، باید لپ تاپ را هم با خودم ببرم و در طول سفر به جای گشت و گذار، بنشینم چیز بنویسم! آن یکی که امروز زنگ زده که بیا برویم بلیط ها را پس بدهیم من کارم خیلی زیاد شده است! خانم دکتری هم که میزبان ماست نزدیک امتحانات آخر ترمش است و علاوه بر درس، کلی مقاله نیمه کاره دارد که باید بنویسد و وقت رسیدگی به میهمان و گردش بردن ما را ندارد، تازه تهدید کرده که کارهای نوشتنی اش را هم می ریزد سر ما! حالا یعنی نمی شد ما سر جای خودمان بنشینیم و به کارمان برسیم و این سفر را نرویم و مزاحم همدیگر هم نشویم؟! کدام کارمان آدم وار است آخر!



  • کلمات کلیدی :
  • نوشته شده در  چهارشنبه 94/7/22ساعت  9:54 عصر  توسط مریم غفاری جاهد 
      نظرات دیگران()

    برگی از سفرنامه نیمه تمام
    خوابم نمی برد. بعد از دوی نیمه شب! قطار ایستاده است انگار. نمی دانم چرا.طبقه سوم کوپه شش تخته، قبر را می ماند!طاق باز که می خوابم اگر از گوشه چشم، تخت روبرو را نبینم درست گمان می کنم طبقه بالای یک قبر سه طبقه خوابیده ام. اما هر چه باشد از نشسته خوابیدن بهتر است. مرده های پایینی هم بیدارند. راستی اگر آدم توی قبر خوابش نبرد چه کار می کند؟ما دوتا هی به هم نگاه می کنیم و با اشاره می گوییم، چه کار کنیم؟ و هی بی صدا می خندیم! آخر در بدو ورود همین که روی تخت مستقر شدیم، بالش سمیه از دستش ول شد کف کوپه! کی می خواست از آن نردبان باریک پایین برود و بالش را بیاورد! این بود که ما فقط خندیدیم و و بلا تکلیف ماندیم تا ساکنین طبقات پایین، بالش را دست به دست دادند بالا. حالا ما هی یادمان می افتد و هی می خندیم. خدا این حس خندیدن را از ما نگیرد خوب است! قطار که راه می افتد حس خوبی دارد. حس حرکت. عدم سکون. یعنی داریم به جای می رسیم.....



  • کلمات کلیدی :
  • نوشته شده در  چهارشنبه 94/7/22ساعت  9:53 عصر  توسط مریم غفاری جاهد 
      نظرات دیگران()

    با دوستان خوبمان در باغ پهلوان پور یزد
    عضرجمعه25اردیبهشت 94



  • کلمات کلیدی :
  • نوشته شده در  چهارشنبه 94/7/22ساعت  9:52 عصر  توسط مریم غفاری جاهد 
      نظرات دیگران()

     



  • کلمات کلیدی :
  • نوشته شده در  چهارشنبه 94/7/22ساعت  9:51 عصر  توسط مریم غفاری جاهد 
      نظرات دیگران()

    این زمین حوصله اش سر نرفت از مسیر تکراری دور خورشید؟ من که دارم سر گیجه می گیرم از اینهمه تکرار. بد نبود گاهی زمین مسیرش را تغییر می داد ببینیم دور سیاره های دیگر چه خبر است!



  • کلمات کلیدی : تنوع، زمین، گرد، گردش، خورشید
  • نوشته شده در  چهارشنبه 94/7/22ساعت  9:13 عصر  توسط مریم غفاری جاهد 
      نظرات دیگران()

    صداهای بیرون می گوید که محرم است دوباره. گمانم تقصیر گرد بودن زمین است که هر چه می رویم باز می رسیم سر جای اول؛ هر سال با کوله باری سنگین تر.



  • کلمات کلیدی : زمین، محرم
  • نوشته شده در  چهارشنبه 94/7/22ساعت  9:12 عصر  توسط مریم غفاری جاهد 
      نظرات دیگران()

    ساعت دوی نیمه شب، بعد از یک روز طولانی کاری، خوابیده ام. تازه چشم هایم گرم شده که دستی محکم روی شانه ام می خورد و بیدارم می کند. عصبانی می شوم. به سختی خوابم می برد این بار کسی با صورتی که نصفش نیست و نصف دیگرش هم پر از خون است از گور بیرون می آید و خیلی عادی با من حرف می زند. دوباره بیدار می شوم. خیلی عصبانی می شوم. دوباره می خوابم. تاصبح توی خواب راه می روم و یقه این و آن را می گیرم! صبح که بیدار می شوم انگار از میدان جنگ برگشته ام. خسته و کوفته! با اینهمه گمان نمی کنم خواندن کتابهای جنگ که این روزها جزو کارم شده، به این کابوس ها ربطی داشته باشد.



  • کلمات کلیدی : کابوس، جنگ، خواب، رمان
  • نوشته شده در  پنج شنبه 94/4/25ساعت  11:0 صبح  توسط مریم غفاری جاهد 
      نظرات دیگران()

    خر برفت و خر برفت و خر برفت!
    متون ادبی فارسی سرشار از درس هایی است که ما بدون این که از آنها پند بگیریم تکرارشان می کنیم و می خندیم. قص? صوفی مسافری که تقلیدوار با دزدان صوفی نما آواز «خر برفت و خر برفت و خر برفت» سر داد و روز بعد که از دزدان خبری نبود، یقه خادم بینوا را گرفت که: «خر من کو؟»بارها و بارها خوانده ایم و همچنان تکرار می کنیم که: 
    خر برفت و خر برفت و خر برفت!



  • کلمات کلیدی : خر برفت
  • نوشته شده در  سه شنبه 94/4/23ساعت  11:0 صبح  توسط مریم غفاری جاهد 
      نظرات دیگران()

    هر وقت کتاب «دا» را بنا بر اجبار و مقتضیاتی می خوانم سؤالات عجیبی برایم پیش می آید که نمی دانم از که باید بپرسم. البته می دانم ایراد از فهم من است و بر راوی و نویسنده و تحسین کنندگان و جایزه دهندگانش ایرادی وارد نیست. مهمترین سؤالاتی که طی خواندن این خاطرات برایم پیش آمده این است که آیا هدف وسیله را توجیه می کند؟ و سؤال دیگر این که حضور زنان در جامعه و شوخی و خنده با نامحرم در چه وقتهایی جایز است؟ یا این که ، زنان چه زمانی می توانند خودشان را با مردها برابر بدانند و بگویند زن و مرد فرقی با هم ندارند؟ دلم می خواهد کسانی که این کتاب را خوانده اند با توجه به اوضاع امروز جامع? زنان که گوش به فرمان بودن و عدم اظهار نظر را ویژگی زنان مکتبی می دانند و حضورشان را تنها در خانه لازم می شمرند، به این سؤال ها پاسخ بدهند. آنها هم که نخوانده اند می توانند با مراجعه به مقاله انتقادی اینجانب که در همان سال چاپ کتاب نوشتم، تا حدودی با عملکرد راوی این کتاب و نافرمانی و بی توجهی به دستورات نظامی فرماندهان و حتی توصی? امام به حفظ وحدت و عدم تضعیف رئیس جمهور وقت، آشنا شوند و اگر توانستند مرا از این گمراهی که دچارش شده ام بیرون بیاورند.
    http://jahed.blogsky.com/1389/12/07/post-19/



  • کلمات کلیدی : دا
  • نوشته شده در  سه شنبه 94/4/23ساعت  11:0 صبح  توسط مریم غفاری جاهد 
      نظرات دیگران()

    ناصر خسرو شاعر قرن پنجم، علاقه زیادی به کاربرد واژه «خر» دارد. نمی دانم این حیوان طفلکی چه هیزم تری به او فروخته که از هر که خوشش نمی آید می گوید او خر است! 
    بودند همه گنگ و علی گنج سخن بود: 
    بودند همه چون خر و او بود غضنفر 
    (دیوان:132)
    شیر خدای بود علی، ناصبی خر است 
    زیرا همیشه می بِرَمَد خر ز هیبتش 
    (دیوان: 180)
    جز آدمی نزاد ز آدم در این جهان 
    وینها ار آدمند، چرا جملگی خرند؟
    (دیوان: 244)
    آن که چون خر فتنه خواب و خور است
    گرچه مردم صورت است،آن هم خر است
    (دیوان:33)



  • کلمات کلیدی : ناصر خسرو، خر
  • نوشته شده در  دوشنبه 94/4/22ساعت  11:0 صبح  توسط مریم غفاری جاهد 
      نظرات دیگران()

    <   <<   6   7   8   9   10   >>   >

    لیست کل یادداشت های این وبلاگ
    جشن یا عزا؟ مسأله این است!!!!
    آدم عجیب کارهای عجیب تر!
    الاغ و علفهای قرمز
    ;کتری!
    دلخوشیهای خوابگاهی
    عکس های گمشده
    اخلاق فدای مذهب
    خلاف مجاز!
    [عناوین آرشیوشده]
     
    *AboutUs*>