سفارش تبلیغ
صبا ویژن
سکه دولت عشق

انتشار شاهنامه ویراسته دکتر جنیدی در ابتدای سال جاری ، نظرات متفاوتی را درباره این کتاب در پی داشت .برخی نوشته ها در روزنامه ها و وبلاگها و سایتها منتشر شده که حکایت از جالب بودن این نسخه و قابل تامل بودن ان دارد و برخی را عقیده بر این است که این کتاب به کلی بی ارزش است و نسخه ای ذوقی از شاهنامه است . در این راستا افرادی که دارای چنین تفکری هستند غالبا از سوی دکتر جنیدی و شاگردان ایشان پاسخ شنیده و متقابلا پاسخ داده اند . این دعواها را اما پایانی نیست که هر دو طرف بر سر حرف خود پای می فشارند . منتقدان این شاهنامه و حتی خود دکتر جنیدی را گمان بر این بود که نیمی از شاهنامه افزوده است اما با پژوهشی که بنده انجام دادم مشخص کردم بیش از دو سوم ابیات از سوی دکتر جنیدی با ذکر دلایلی ،افزوده دانسته شده است .

متاسفانه برخی شاهنامه پژوهان معتقدند تنها متخصصان شاهنامه حق د ارند درباره این نسخه و یا کلا درباره شاهنامه نظر دهند و دیگران حقی ندارند . چنانکه یکی از این انها که کار دکتر جنیدی را کاملا غیر منطقی و غیر علمی می داند و نقد این نسخه را کاری بیهوده می شمارد ، به خاطر چاپ مقاله " شاهنامه ای دیگر "در کتاب ماه ادبیات شماره مهرماه جاری از بنده انتقاد نموده نوشته اند :

"به تازگی تازه ترین شماره مجله کتاب ماه ا دبیات (س2ش30،پیاپی:144)به دستم رسید و مانند همیشه نخست خواندن مطالب مربوط به شاهنامه را اغاز کردم . این شماره دو مطلب درباره شاهنامه دارد :یکی با عنوان "شاهنامه ای دیگر"از خانم مریم غفاری جاهد که بیشتر معرفی شاهنامه فریدون جنیدی است و در بخش پایانی چند نکته انتقادی را مطرح کرده است .در نوشته ایشان این نکته برای من جالب بود که حوصله به خرج داده و دقیقا محاسبه کرده اند که در این ویرایش دو سوم بیتها الحاقی دانسته شده است ،در حالیکه نگارنده در نقد هایم بر این ویرایش به صورت تقریبی نوشته بودم نیمی از شاهنامه به محاق الحاق رفته است ...بنده تاکنون هیچ نقد یا نوشته ای درباره شاهنامه از نویسندگان یاد شده نخوانده ام و گمان می کنم عزیزان نویسنده ،تخصصی در شاهنامه نداشته باشند . البته چنانچه این دو نقد نخستین نوشته ای هم باشد که از خامه نویسندگان تراویده است ،باز هم اشکالی ندارد ،زیرا انچه اهمیت دارد اعتبار علمی نوشته است ،نه شهرت نویسنده .."

ایشان خود اذعان دارند که کار بنده معرفی شاهنامه و اندکی نقد بوده است و اشاره نکرده اند کدام قسمت از این مقاله دارای اعتبار علمی نیست و اشکال دارد و تنها از مقاله دیگری با همین موضوع که مربوط به خانم صالحی است انتقاد کرده اند .جالب است که ایشان به عنوان منتقد یک اثر ،از میزان دقیق ملحقات اگاهی نداشته اند در حالیکه با یک نگاه سطحی هم می توان حدس زد که ملحقات این نسخه بیش از دو سوم است . به هر حال پاسخی که من به ایشان دادم چنین پاسخی در پی داشت که مشخص می کند ایشان کلا با نقد این شاهنامه مخالف است :

"بنده پیش از انتشار این نوشته به وبگاه شما سری زدم تا مبادا در مورد شما نظری به نادرست داده باشم . تردیدی ندارم که سرکار در کار نقد رمان متخصص هستید ولی خود می دانید که ویرایش شاهنامه و نظر دادن در مورد ان با نقد رمان سخت متفاوت است . اختلاف بنده با شما این است که سرکار معتقد هستید که ویرایش اقای جنیدی باید نقد علمی و کاملا علمی شود . باز هم تکرار می کنم :شاهنامه ای را که هر صفحه ان مملو از غلط های فاحش که ناشی از بی اطلاعی از دقائق زبان فارسی زبان شاهنامه باشد ،نمی توان نقد علمی کرد . به نظر بنده بلایی که آقای جنیدی بر سر شاهنامه آورده ،در هزار سال گذشته هیچ کاتب کم سواد یا بیسوادی نیاورده است ."

اینکه دکتر جنیدی چه بلایی بر سر شاهنامه اورده ، مربوط به شاهنامه پژوهان و اهل فن است که بنده در آن دخالتی نمی کنم . کار من در ان مقاله تنها معرفی بوده است نه نقد علمی یا نظر مثبت و منفی مگر در مواردی که سندی در دست داشته ام که در مقاله موجود است؛ اما نکته مهمی که در اینجا مطرح می شود این است که دکتر جنیدی همشخصیت بیسواد یا کم سوادی نیست که به این سادگی بتوان از کنار نوشته هایش گذشت و انها را حتی قابل نقد هم ندانست . ایشان کاملا به زبانهای ایران باستان مسلط است و از دقایق زبان فارسی اطلاع دارد .البته ممکن است در برخی موارد بتوان راجع به برخی دلایلی که برای رد ابیات اورده اشکالی وارد کرد ،اما چنین نیست که به کلی صحت این ادعا قابل تردید باشد . همه این دلایل قابل نفی و اثبات است چنانکه درباره واژه "نیرنگ و اورنگ" که منتقد مذکور اشکالی وارد کرده بود پاسخ علمی و مستند از سوی شاگردان دتر جنیدی داده شده است .از همه اینها گذشته در حال حاضر دکتر فریدون جنیدی تنها کسی است که دانشگاهی کوچک بدون کنکور بدون شهریه بدون هیچ شرایطی و بدون هیچ مدرکی تنها با یک اتاق کوچک تاسیس کرده که هر هفته حدود سیصد نفر از فرزندان ایران در مقاطع مختلف به اموختن زبان پهلوی و فرهنگ ایرانیان باستان مشغولند که چنین دانشگاهی را هیچ جای دنیا سراغ نداریم . حداقل این است که حق استادی ایشان را به جای اوریم و به جای سنگ انداختن ، ایشان را برای توسعه این دانشگاه یاری دهیم.

 

 



  • کلمات کلیدی : نقد، شاهنامه، دکتر جنیدی
  • نوشته شده در  پنج شنبه 88/9/19ساعت  4:54 عصر  توسط مریم غفاری جاهد 
      نظرات دیگران()

    مسخ یکی از اثار معروف دنیا اثر کافکا ،داستانی است در حدود کمتراز 70 صفحه که موضوعی عجیب را روایت می کند. این داستان زندگی جوان پر کاری را نشان می دهد که در عین بیزاری از کار خود،به خاطر بدهی خانواده اش ، مجبور به انجام ان است .او در تجارتخانه ای کارمی کند که هر روز مجبور است برای رسیدن به قطار ساعت 7 ،صبح زود از خواب بیدار شود و اغلب روزها باید به سفر برود . او ارزو دارد مثل دیگران تا دیروقت بخوابد و از زندگی اش لذت ببرد . داستان گر چه از اول تا اخر او را به صورت حشره ای زشت نشان می دهد برش هایی از زمانی که او ادم بوده در مقابل چشم خواننده می گشاید . کتاب با این جمله اغاز می شود:

    یک روز صبح همین که گره گوارسامسار از خواب اشفته ای پرید در رختخواب خود به حشره تمام عیار عجیبی مبدل شده بود .

    با توصیفی که نویسنده از این حشره دارد چیزی شبیه سوسک به نظر می اید این حشره ابتدا از تغییر حالت خود وحشتزده شده موقعیتش را باور ندارد .اما کم کم از بلایی که بر سرش امده اگاه می شود . خانواده سه نفره او در اتاق های دیگر نگران دیرکرد او هستند وپی در پی تذکر می دهند حتی معاون تجارتخانه ای که او در انجا کار می کند به خاطر دیرکرد او به دنبالش امده گویا در طی سالها کار اجباری او هیچوقت دیرنکرده است . همه این افراد پس از دیدن وضع عجیب او خود را می بازند و هیچ کاری از دستشان برای او بر نمی اید حتی پدرش با خشونت او را می راند و گاه زخمی اش می کند . تنها خواهر است که با محبت به او غذا می دهد و جایش را تمیز می کند گر چه او هم تمایلی به دیدن قیافه او ندارد . مادر نیز هنوز او را دوست دارد اما با دیدن او حالش بد می شود . او دیگر امیدی به بهبود ندارد . در اوایل کار خواهرش که می بیند او دوست دارد روی سقف و دیوار راه برود ، اتاق را برایش خلوت می کند اما همه این محبتها موقتی است . اعضای خانواده با گذشت روزهای متمادی از حضور بی مصرف او خسته می شوند انها مجبورند به خاطر جبران بیکاری وی هر سه نفر در بیرون کار کنند تا مخارج خود را تأمین کنند و حتی یکی از اتاق ها را اجاره دهند . در این حال تمام وسایل اضافه و به درد نخور را به اتاق او می اندازند بدون اینکه به فکر مرتب کردن انها باشند . دیگر کسی به گره گوار که حالا جانوری بیش نیست توجه ندارد و کثافت اتاقش را فراگرفته است . تا سرانجام روزی که مستخدم خبر مرگ او را می دهد ، خانواده تصمیم می گیرد انروز را مرخصی بگیرند و به گردش و تفریح بروند تا ملالت این مدت از سرشان به در رود .هیچکدام به یاد نمی اورد این چیزی که مرده همان پسری است که یک تنه کار می کرد و خرج همه را می داد .داستان با مرگ حشره پایان می یابد بدون اینکه بفهمیم چه شد که چنین بلایی بر سرش امد . اثار کافکا عموما به این شکل دارای اغاز و پایان مبهم هستند که خواننده را به فکر وا می دارند . این داستان در ابتدا به دل نمی نشیند حتی چندش اور است اما بعدها تمام فکر را به خود مشغول می کند تا جوابی برای سؤالاتی که ایجاد شده بیابد .سرنوشت این جوان بیچاره مثل همه کسانی است که بدون علاقه و بدون هدفی شخصی به کاری مشغولند بدون اینکه از زندگی خود لذت ببرند به امید روز رهایی تلاش می کنند و معلوم نیست انروز ایا فرا می رسد یا نه . گره گوار در افکار خود علاقه به اسودگی و خوابیدن بیش از انچه سهم اوست نشان می دهد او دوست ندارد سر کار برود و این ارزو با مسخ شدنش براورده می شود .او دیگر هیچ مسئولیتی ندارد و ازاد است اما همزمان با این ازادی تبدیل به موجود بی مصرفی می شود که برای هیچکس عزیز نیست شاید کافکا می خواهد این تفکر را القا کند که :

                   ما زنده به انیم که   ارام نگیریم     موجیم که اسودگی ما عدم ماست

    شاید بتوان این را هم اضافه کرد که به عقیده کافکا ادم هایی که زندگی خود را دوست ندارند و از ان لذت نمی برند مسخ شده هایی هستند که که به جای دیگران زندگی می کنند نه به جای خود . همچنانکه گره گوار کار می کند تا دیگران خوش باشند و از او رضایت داشته باشند و اگر پی به خود واقعی او ببرند دیگر قبولش ندارند به عبارت دیگر هیچکدام از ما ادم ها ان چیزی که نشان می دهیم نیستیم و در جلد دیگری فرو رفته ایم .



  • کلمات کلیدی : نقد، مسخ، کافکا
  • نوشته شده در  سه شنبه 88/2/22ساعت  8:0 عصر  توسط مریم غفاری جاهد 
      نظرات دیگران()

    پنجمین دوره چشنواره نقد کتاب با حضور دکتر حداد عادل ،دکتر احمد سمیعی ،دکترعبدالعلی دستغیب ،دکتررضا داوری اردکانی و بسیاری از استادان عرصه نقد ،به همت خانه کتاب در سرای اهل قلم برگزار شد .

    دراین مراسم ضمن معرفی 19 نفر از منتقدین برگزیده و شایسته تقدیر در بخش های فلسفه ، دین ،علوم اجتماعی و ادبیات فارسی ،ادبیات داستانی ،شعر ،تاریخ،کودک  نوجوان جوایزی به انان اهدا شد .

     در بخش ادبیات فارسی مقاله دکتر محمد غلامرضایی و اکرم حاجی سید اقایی  با عنوان"نثر شیوای فارسی در خدمت قران" در کتاب ماه ادبیات شماره 5 شهریور 1386،در بخش ادبیات داستانی مقاله سیاوش جمادی با عنوان "انکار حضور دیگری"نشریه خوانش شماره 6 تابستان 1386 و مقاله مریم غفاری جاهد با عنوان " گذری بر سالهای ابری "مجله ادبیات داستانی شماره 109 مرداد 1386و در بخش شعر مقاله دکترعبدالعلی دستغیب با عنوان اه تا ماه "نشریه الفبا بهمن و اسفند 1386 شایسته تقدیر و برنده سه سکه بهار آزادی ، لوح تقدیر و تندیس جشنواره گردید.



  • کلمات کلیدی : جشنواره نقد کتاب، کتاب، نقد، خانه کتاب، ادبیات داستانی
  • نوشته شده در  سه شنبه 87/8/28ساعت  7:50 صبح  توسط مریم غفاری جاهد 
      نظرات دیگران()


    لیست کل یادداشت های این وبلاگ
    جشن یا عزا؟ مسأله این است!!!!
    آدم عجیب کارهای عجیب تر!
    الاغ و علفهای قرمز
    ;کتری!
    دلخوشیهای خوابگاهی
    عکس های گمشده
    اخلاق فدای مذهب
    خلاف مجاز!
    [عناوین آرشیوشده]
     
    *AboutUs*>