سفارش تبلیغ
صبا ویژن
سکه دولت عشق

در لطایف شعرا و ظرافت های ایشان با یکدیگر آورده اند که سلمان ساوجی در هجو عبید زاکانی که در هجو گویی بی محابا و در هزالی بی حیا بوده است این قطعه بگفت :

       جهنـــــمیّ هـــــجا گـــو عبیـــــد زاکــــانی       مقـــرر است به بی دولتی و بی دینی

       اگر چه نیست ز قزوین و روستا زاده است       لیـــک مــی شود اندر حدیث قزوینی

در خراسان مشهور است که فلان قزوینی شد یعنی در قهر شد و غلیظ گشت . چون این قطعه به عبید زاکانی رسید برای تعرض سلمان از قزوین به بغداد رفت اتفاقا سلمان را بر کنار دجله یافت که به حشمت تمام با جمعی از اعیان بغداد و گروهی از شعرا و ظرفا نشسته بود. پیش رفت و سلام کرد . سلمان پرسید چه کسی و از کجا می رسی؟ گفت مردی مسکینم و از ولایت قزوینم . گفت هیچ شعر از سلمان یاد داری گفت دارم و این دو بیت بخواند :

مــــن خراباتـــی ام و باده پرست         در خرابات مغان عاشق و مست

می کشندم چو سبو دوش به دوش         می برندم چو قدح دست به دست

پس گفت سلمان مردی است از اهل فضل و بلاغت و مرا گمان نیست که این شعر او گفته باشد بلکه غالب ظن من آنست که این شعر را زن او حسب الحال خود گفته است چه اینگونه شعر به زنان نسبت کردن اولی می نماید که ایشان را دوش به دوش و دست به دست می برند . سلمان از این سخن از این به هم بر آمد و به غایت منفعل شد چنانکه عرق تشویر از جبین او روان گشت و به فراست دریافت که او عبید زاکانی است سوگندش داد که تو فلان نیستی ؟ گفت هستم ، پس با سلمان آغاز عتاب کرد که تو خود را مردی فاضل و دانا می گیری کسی را که هرگز ندیده ای و حقیقت حال او ندانسته و میان تو واو ، کلفتی که موجب مذمت باشد واقع نشده ، هجو کردن چه معنی دارد ؟ من عزیمت بغداد خاص از برای گوشمال تو کرده بودم و می خواستم که تو را در مجلس پادشاه سزا دهم لیکن طالع تو قوی بود که بر کنار دجله به چنگ من افتادی تا اندکی دل به تو پرداختم و تو را قدری متاثر ساختم سلمان برخاست و عذر او بخواست و با او معانقه کرد و به خانه برد و بر روی وی صحبت ها بر آورد .

                                                                                                           لطایف الطوایف



  • کلمات کلیدی : هجو، لطایف الطوایف، عبید زاکانی، سلمان ساوجی
  • نوشته شده در  پنج شنبه 89/5/14ساعت  11:26 عصر  توسط مریم غفاری جاهد 
      نظرات دیگران()


    لیست کل یادداشت های این وبلاگ
    جشن یا عزا؟ مسأله این است!!!!
    آدم عجیب کارهای عجیب تر!
    الاغ و علفهای قرمز
    ;کتری!
    دلخوشیهای خوابگاهی
    عکس های گمشده
    اخلاق فدای مذهب
    خلاف مجاز!
    [عناوین آرشیوشده]
     
    *AboutUs*>