سفارش تبلیغ
صبا ویژن
سکه دولت عشق

تبریز مه آلود اثر محمد سعید اردوبادی رمانی تاریخی است . این کتا ب با ترجمه زیبای سعید منیری از ترکی به فارسی برگردانده شده است . این اثر بیش از انکه جنبه رمانتیک داشته باشد دارای جنبه تاریخی است . وقایع ان از سال های انقلاب مشروطه در تبریز حکایت دارد . مولف که خود یکی از آزادیخواهان بوده به خوبی از عهده توصیف و تعریف وقایع بر امده است او که با نام مستعار در انقلاب تبریز شرکت داشته نامش در میان کتابهای تاریخ دیده نمی شود . در پیشگفتار مترجم می خوانیم : اردوبادی در داستان تبریز مه الود علاوه بر اینکه عظمت انقلاب مشروطیت ایران را با عمق و وسعتش به خوانندگان القا کرده سیمای زشت و کریه دشمنان انقلاب را که در راس انان امثال محمد علی شاه قاجار ،میلر کنسول روسیه تزاری و فئودال ها و کلان سرمایه داران و عوامل سر سپرده انان قرار داشتند با همه رنگ و نیرنگهایشان به تصویر می کشد و نیز استراتژی متفاوت و تضاد فکری جناح های داخلی انقلاب را در اتخاذ روش و تاکتیک مبارزه با دشمنان مشروطیت و انتخاب راهی که باید انقلاب بپیماید به خوبی نشان می دهد همچنین انگیزه های اصلی فرصت طلبان را در اتخاذ مواضع طرفداری از انقلاب با دلیل و برهان توضیح می دهد ."

این رمان چیزی جز بیان واقعی تاریخ نیست . با کمال تاسف به صفحاتی از تاریخ ایران بر می خوریم که عوام بی خبر از همه جا سران مشروطه را به تمسخر گرفته به انان به دیده تحقیر می نگرند . منشا این جریانات ،داستانهای مضحکی است که از سفرهای ناصر الدین شاه به فرنگ نقل می شود. هنگامیکه روس های وحشی ، خانه ستارخان را غارت کرده سپس اتش می زنند مردم ابراز شادی کرده روس و انگلیس را درایران دارای حق می خوانند چرا که معتقدند شاه شهید هنگام سفر به این کشورها با ملکه انگلیس و زن تزار روس ازدواج کرده و از انها اولادی دارد که انها به دنبال میراث پدر خود به ایران امده اند: حاضرین درباره سفرهای شاه شهید خیلی حرف ها می زدند از قرار یکه می گفتند گویا نیکلای دوم روسیه نیز فرزند دیگر شاه شهید بود . وقتی که به سفر روسیه تشریف فرما می شدند مهمان الکساندر سوم بودند و نیکلای دوم هم از صلب شاه شهید و از زن الکساندر سوم به دنیا امده بود و اکنون لشکریان خود را به ایران فرستاده ارث و میراث پدرش را طلب می کرد و هیچ قصد سوئی هم نداشت .

 شعری که شاعری کور در هجو ستار خان و باقر خان سروده چنین است :

الاغ فروش ها برای ما سردار شدند

آجر پران ها برای ما سالار شدند

گدا گشنه ها تفنگ به دست گرفتند

از قبیل غلام هندوانه روش و قنبر رنگرز



  • کلمات کلیدی : تبریز ،مشروطه،ستارخان،باقر خان،عوام
  • نوشته شده در  شنبه 87/11/26ساعت  11:1 صبح  توسط مریم غفاری جاهد 
      نظرات دیگران()


    لیست کل یادداشت های این وبلاگ
    جشن یا عزا؟ مسأله این است!!!!
    آدم عجیب کارهای عجیب تر!
    الاغ و علفهای قرمز
    ;کتری!
    دلخوشیهای خوابگاهی
    عکس های گمشده
    اخلاق فدای مذهب
    خلاف مجاز!
    [عناوین آرشیوشده]
     
    *AboutUs*>