سفارش تبلیغ
صبا ویژن
سکه دولت عشق

از صبح کلی ذوق کرده ام. اتفاق قشنگی افتاده. از بس که این خانه پر انرژی است. از بس که شادی در آن موج می زند 
صبح کدوی حلوایی کوچولویم را از یخچال درآوردم که برای صبحانه آماده اش کنم. همین که از وسط بریدمش تخمه های خوشگلش را دیدم که تر و تازه میان بستر نرمی خوابیده اند. اما چیز عجیب این بود که دو تا از آنها پوسته شان را شکافته بودند و برگهاشان جوانه زده و بیرون آمده بود؛ با ساقه ای ضخیم به طول سه سانت!
آفرین به این تخمه کدوها که منتظر فراهم شدن شرایط آب و خاک نماندند و نشان دادند با همت خودشان هم می توانند رشد کنند. من به این تخمه های با غیرت افتخار می کنم. حالا هم آنها را کاشته ام توی گلدان ببینم می خواهند در بزرگی چه کاره شوند!



  • کلمات کلیدی :
  • نوشته شده در  پنج شنبه 93/9/27ساعت  4:32 عصر  توسط مریم غفاری جاهد 
      نظرات دیگران()


    لیست کل یادداشت های این وبلاگ
    جشن یا عزا؟ مسأله این است!!!!
    آدم عجیب کارهای عجیب تر!
    الاغ و علفهای قرمز
    ;کتری!
    دلخوشیهای خوابگاهی
    عکس های گمشده
    اخلاق فدای مذهب
    خلاف مجاز!
    [عناوین آرشیوشده]
     
    *AboutUs*>