سفارش تبلیغ
صبا ویژن
سکه دولت عشق

سخنی در پیشینه پایگاه زنان در فرهنگ ایرانی

در زبان انگلیسی مردmanو زنwoman و در فرانسوی مرد(home ) و زن(femme )و در آلمانی کهن زن(weib )خوانده می شود .و با آنگه واژه "ویب"آلمانی بستگی به نام مرد را نشان نمی دهد روشن است که نام زن در هر سه زبان به نام مرد پیوستگی دارد و به سخنی دیگر مرد در آن سه کشور ستون و میخ پرگار زندگی است و زن به او پیوسته است و بر گرد او می چرخد .

این پیوستگی از دورترین زمان ها که این واژه ها پدید آمده اند بوده و تاکنون نیز بر همان روال است زیرا که زن اروپایی در این زمان تا به شوهر نرفته است با نام خانوادگی خود زندگی می کند و همین که به خانه شوهر رفت نامش دیگر می شود و او را به نام شوهرش می خوانند تا آنجا که اگر از شوی خویش نیز جدا شود باز باید همان نام را به کار برد مگر آنکه پسان به مردی دیگر شوی کند که اگر چنین کند باز نام مرد تازه بر روی اوست.

اکنون که این وابستگی زنان انگلیسی ، آلمانی و فرانسوی به مرد روشن شد باید دانست که ریشه نامگزاری آن نیز از همین داستان مایه می گیرد .

در زبان اوستایی واژه "ود"برابر با ازدواج یا جفتگیری است و"towed "انگلیسی نیز از همین ریشه برآمده است . آنگاه این واژهدر زبان پهلوی در واژه "ویپ"خود را نشان می دهد که ریشه "ویپک" است و "ویبک" زن مرد دیده باشد . از این واژه با اندکی دگرگونی کنش"fuck "انگلیسی و "ficken "آلمانی و دیگر زبان های اروپایی برآمده است .

اکنون برگردیم به "woman" انگلیسی که که ریشه "ویپ" و "ود" در آغاز آن است و آن کسی است که مرد با وی جفت می شود و بدین روی زن در آن فرهنگ "جنس دوم" خوانده می شود زیرا که هستی اش برای مرد است .در زبان آلمانی کهن نیز گونه ای دیگر از واژه "ویپ"و "ویپک" است و همین واژه در انگلیسی به گونه "wife"خوانده می شود .

زن در میان برخی تیره های اروپایی که ریشه کهن تر دارند چونان سربی ، ایتالیایی،یونانی و روسی نامی ویژه خود دارد.اگر چه زبانشناسان اروپایی همه آنها را از ریشه "ژنوس"یونانی می دانند؛ اما باید دانست که ساده تر از ریشه یونانی "ژن " کردی و "زن" فارسی است که از ریشه "کئی نی"اوستایی و "کن"پهلوی برآمده است که برابر است با دارنده خانه.

بر این بنیاد در فرهنگ ایرانی "زن " همان نام را دارد که در دوران کهن مادر سالاری داشته و دارندگی خانه بدو باز می گرددباز انکه مرد از ریشه "مَرِتَ"است که مردن و درگذشتن را می رساند .

این پاژنام زن به نشانه دارنده خانه اگر چه در ایران هنوز برای زنان به کار می رود اما در درازنای چند هزار سال ، زن در فرهنگ ایرانی نام های دیگر نیز به خود گرفته است که شایسته نگرش است .

یکی از نام هایی که برای زن از دوره اوستایی تاکنون به کار می رود،"بانو"است که در اوستا فروغ و روشنایی است و در این فرهنگ بانوی خانه یا زن خانه روشنایی و چراغ خانه به شمار می رفته و می رود.

این واژه در پهلوی به گونه"بانوک"و در فارسی "بانو"به همان گونه کاربرد دارد تا آنجا که پاژنام همگانی زنان کدبانو است که د ران"کد"خانه است و "بانو"همان روشنایی.

افزون بر این مردان زنان خود را همدوش یا همسر یعنی کسی که در همه کارهای زندگی و در همه جا برابر است می خوانند .

برگرفته از کتاب"حقوق جهان درایران باستان" اثر ارزشمند دکتر فریدون جنیدی



  • کلمات کلیدی :
  • نوشته شده در  سه شنبه 91/2/19ساعت  10:26 عصر  توسط مریم غفاری جاهد 
      نظرات دیگران()

    خلد گر به پا خاری آسان برآرم

                                چه سازم به خاری که در دل نشیند



  • کلمات کلیدی :
  • نوشته شده در  شنبه 91/2/2ساعت  12:27 عصر  توسط مریم غفاری جاهد 
      نظرات دیگران()

    شهرگربه ها نام کتابی تصویری است به طول چهارمتر که شامل تصاویری است بسیار زیبا برای کودکان پیش دبستانی. کودکان می توانند از روی تصاویر داستان را تعریف کنند. در پشت صفحات کتاب همین تصاویر به صورت بی رنگ چاپ شده که توسط کودکان رنگامیزی می شود.

    این کتاب که فضایی بسیار شاد از شهری کامل را نشان می دهد توسط نشر دیبایه به چاپ

     

    رسیده و در نمایشگاه کتاب اردیبهشت 90 عرضه شده است.    



  • کلمات کلیدی :
  • نوشته شده در  دوشنبه 91/1/21ساعت  1:23 عصر  توسط مریم غفاری جاهد 
      نظرات دیگران()

    هوا سرد نیست اما آفتاب هنوز در نیامده . خنکی دم صبح ملال آور است . جمعیت در ایستگاه مترو کپه کپه منتظر ایستاده .

    ساعت 38/6 دقیقه متروی سریع کرج به مقصد صادقیه وارد ایستگاه می شود . در که باز می شود جمعیت هجوم می برد صدای جیغ ،نفرین ،فریاد ،خنده ،همه در هم می آمیزد با ضربه ای محکم به داخل پرت می شوم بدون اینکه اراده ای برای رفتن یا نرفتن داشته باشم . در بسته می شود . مترو راه می افتد. جای تکان خوردن نیست چادرم جایی گیر کرده و گردنم انگار سکته کرده باشم کج مانده ،یک دستم کیفم را محکم گرفته تا دزد نزند دست دیگرم میله ای شلوغ را چسبیده فقط زبانم مجال تکان خوردن دارد که آنهم در این هیاهوی صبحگاهی کارساز نیست . یکی دو دست دیگر لازم دارم تا به داد گردن کج مانده و چادری که لای جمعیت مانده برسد. از خیر هر دو تایش می گذرم . مجبورم تا نیم ساعت آینده با گردن کج به دنیا که خیلی کوچک شده نگاه کنم. دنیا اینجا به اندازه اتاقی کوچک است و پر از آدم از همه رنگ قیافه هایی که نمی دانم از چه وقت صبح بیدار شده اند که انگار از آرایشگاه آمده اند برخی مابقی خوابشان را می بینند و عده ای تتمه آرایش نیمه مانده را انجام می دهند . نه صدا ها شنیدنی است و نه نگاه ها دیدنی که همه از نوع اخم و تخم های اول صبح است و پر حرفی های دختران جوان و چشم غره های مسن ترها . بیست دقیقه با گردن کج می ایستم و تکان نمی خورم و به خودم لعنت می فرستم که چرا باز مترو سوار شدم و هزار بار غلط می کنم که بار دیگر سوار شوم و فردا دوباره این غلط کردن ها تکرار می شود حتی اگر مترو سوار نشوم و با اتوبوس یا هر وسیله دیگری بروم . این راه طولانی و کار اجباری و همه باید های دیگرُ نبایدها را تحت الشعاع قرار می دهد که از غلط کردن ها نترسم و هر روز همین موقع تکرارش کنم. تا رسیدن به مقصد با خودم حرف می زنم . این راه به راه زندگی می ماند . در که باز می شود همانطور که سوار شده بودم به بیرون پرت می شوم گردنم هنوز کج است جمعیت می دود به سمت متروی دیگر و تکراری دوباره . پرت شدن هالگد خوردن ها و بالاخره ایستگاه حسن آباد . پر از آلودگی و آغازی دوباره برای یک روز کاری.



  • کلمات کلیدی :
  • نوشته شده در  جمعه 91/1/11ساعت  7:45 عصر  توسط مریم غفاری جاهد 
      نظرات دیگران()

    10092060(006).jpg
    ......
    .......
     

     

     

    دیدی گفتم!

    01012012(004).jpg



  • کلمات کلیدی : رها،بچه ها، کچل،عروس
  • نوشته شده در  دوشنبه 91/1/7ساعت  11:43 صبح  توسط مریم غفاری جاهد 
      نظرات دیگران()


    لیست کل یادداشت های این وبلاگ
    جشن یا عزا؟ مسأله این است!!!!
    آدم عجیب کارهای عجیب تر!
    الاغ و علفهای قرمز
    ;کتری!
    دلخوشیهای خوابگاهی
    عکس های گمشده
    اخلاق فدای مذهب
    خلاف مجاز!
    [عناوین آرشیوشده]
     
    *AboutUs*>